SILL

۱. من به ارتباط بین چیزهایی که از قبل می‌دانستم و چیزهای جدیدی که هنگام یادگیری زبان می‌آموزم فکر می‌کنم.

۲. کلمات جدید را در جمله به کار می‌برم تا بتوانم آن‌ها را به خاطر بسپارم.

۳. بین تلفظ یک لغت جدید و تصویر یا عکس آن در ذهن خود ارتباطی ایجاد می‌کنم تا آن لغت را بهتر به خاطر بسپارم. 

۴. برای به خاطر سپردن یک کلمۀ جدید، تصویری ذهنی از موقعیتی که ممکن است آن کلمه در آن به کار رود ایجاد می‌کنم.

۵. برای به خاطر سپردن کلمات جدید، از شعر استفاده می‌کنم.

۶. برای به خاطر سپردن کلمات جدید، از فلش کارت استفاده می‌کنم.

۷. کلمات جدید را به صورت نمایشی اجرا می‌کنم تا آن‌ها را بهتر به خاطر بسپارم.

۸. دروس زبان را بارها مرور می‌کنم.

۹. کلمات یا عبارات جدید را با به یاد آوردن جای آن‌ها در صفحۀ کتاب یا روی تخته به یاد می‌آورم.

۱۰. کلمات جدید را بارها تکرار می‌کنم یا می‌نویسم.

۱۱. سعی می‌کنم همانند کسانی که زبان مادریشان انگلیسی است انگلیسی صحبت کنم.

۱۲. آواها و تلفظ‌های انگلیسی را تمرین می‌کنم.

۱۳. کلمات انگلیسی که بلد هستم را به روش‌های مختلف استفاده می‌کنم.

۱۴. سعی می‌کنم با کسانی که انگلیسی بلد هستند مکالمه‌ای را به زبان انگلیسی شروع کنم.

۱۵. برنامه‌های تلویزیونی یا فیلم‌های انگلیسی زبان تماشا می‌کنم.

۱۶. برای سرگرمی، مطالب غیردرسی به زبان انگلیسی می‌خوانم.

۱۷. به زبان انگلیسی یادداشت، پیغام، نامه یا گزارش‌هایی می‌نویسم.

۱۸. قبل از اینکه یک متن به زبان انگلیسی را بادقت بخوانم، آن را به طور اجمالی و سریع نگاه می‌اندازم.

۱۹. در زبان فارسی، به دنبال کلماتی می‌گردم که معادل یا مشایه کلمات جدیدی باشد که در زبان انگلیسی یاد گرفته‌ام.

۲۰. سعی می‌کنم در ساختار زبان انگلیسی الگوهایی بیابم.

۲۱. هنگامی که معنی کلمۀ جدیدی را نمی‌دانم، سعی می‌کنم با تجزیۀ آن به قسمت‌های کوچکتر، معنی آن را متوجه می‌شوم.

۲۲. سعی می‌کنم از ترجمۀ لغت به لغت اجتناب کنم.

۲۳. از اطلاعاتی که در زبان دوم می‌خوانم یا می‌شنوم خلاصه تهیه می‌کنم.

۲۴. در مواجهه با لغات ناآشنا در زبان انگلیسی، سعی می‌کنم معنی آن‌ها را حدس بزنم.

۲۵. وقتی در حین مکالمه به زبان انگلیسی کلمه‌ای را به خاطر نمی‌آورم، از ایما و اشاره استفاده می‌کنم.

۲۶. اگر لغتی را در زبان انگلیسی به خاطر نیاورم، خودم به جای آن لغت جدیدی می‌سازم.

۲۷. بدون اینکه تمامی لغات جدید را در دیکشنری چک کنم، متون انگلیسی را می‌خوانم.

۲۸. هنگام مکالمه به زبان دوم، سعی می‌کنم حرف‌های طرف مقابل را حدس بزنم.

۲۹. اگر نتوانم کلمه‌ای را در زبان انگلیسی به یاد آورم، از کلمه یا عبارتی با معنی مشابه استفاده می‌کنم.

۳۰. تلاش می‌کنم تا جایی که می‌توانم راه‌های مختلف برای استفاده از زبان انگلیسی پیدا کنم.

۳۱. به اشتباهات خود در زبان انگلیسی دقت می‌کنم و سعی می‌کنم از آن‌ها درس بگیرم تا در آینده عملکرد بهتری داشته باشم.

۳۲. زمانی که کسی انگلیسی صحبت می‌کند، به او دقت می‌کنم.

۳۳. سعی می‌کنم راهی برای یادگیری بهتر زبان انگلیسی پیدا کنم.

۳۴. برای اینکه بتوانم وقت کافی برای مطالعۀ انگلیسی داشته باشم، برنامه‌ریزی می‌کنم.

۳۵. دنبال افرادی می‌گردم که بتوانم با آن‌ها انگلیسی صحبت کنم.

۳۶. به دنبال فرصت‌هایی می‌گردم که بتوانم به مطالعۀ متون انگلیسی بپردازم.

۳۷. برای بهبود مهارت‌های خود در زبان انگلیسی اهداف مشخصی دارم.

۳۸. به پیشرفت خود در یادگیری زبان انگلیسی فکر می‌کنم.

۳۹. هر زمان که هنگام صحبت کردن به زبان انگلیسی مضطرب می‌شوم، سعی می‌کنم آرامش خود را حفظ کنم. 

۴۰. همواره خود را تشویق می‌کنم که انگلیسی صحبت کنم، حتی هنگامی که از اشتباه کردن واهمه دارم.

۴۱. وقتی عملکرد خوبی در زبان انگلیسی دارم، به عنوان جایزه برای خودم چیزی می‌خرم یا خودم را تشویق می‌کنم.

۴۲. اگر حین مطالعه یا استفاده از زبان انگلیسی مضطرب شوم، متوجه خواهم شد.

۴۳. احساسات خود را در یک دفترچۀ خاطرات زبان انگلیسی می‌نویسم.

۴۴. دربارۀ احساساتم در مورد یادگیری زبان انگلیسی با دیگران صحبت می‌کنم. 

۴۵. هنگام مکالمۀ زبان انگلیسی، اگر چیزی را متوجه نشوم، از طرف مقابل می‌خواهم آرام‌تر صحبت کند یا حرف خود را تکرار کند.

۴۶. از انگلیسی‌زبان‌ها (یا افرادی که در زبان انگلیسی تبحر دارند) می‌خواهم اشتباه‌های من را در هنگام صحبت کردن به زبان انگلیسی تصحیح کنند. 

۴۷. زبان انگلیسی را با دیگر زبان‌آموزان تمرین می‌کنم.

۴۸. از انگلیسی‌زبان‌ها (یا افرادی که در زبان انگلیسی تبحر دارند) کمک می‌گیرم.

۴۹. سوالاتم را به زبان انگلیسی می‌پرسم.

۵۰. سعی می‌کنم در مورد فرهنگ انگلیسی‌زبان‌ها بیشتر یاد بگیرم.