وقتی با این صحنه مواجه شدم، سریع یادِ دو تا نکتۀ زبانی افتادم و موبایلم رو درآوردم و یه عکس واستون گرفتم.
اول این که این صحنه میتونه مصداق ضربالمثل «قسم روباه رو باور کنیم یا دم خروس رو؟» باشه. البته این ضربالمثل یه ورژن دیگه هم داره: «قسم حضرت ابوالفضل رو باور کنیم یا دم خروس رو؟» داستانش رو هم که احتمالاً میدونین دیگه؟! یه روباهی یه خروسی رو میدزده و درحالی که دُمِ خروسه معلوم بوده، قسم حضرت ابوالفضل میخوره که خروسه رو ندزدیه! متاسفانه، ظاهراً معادل انگلیسی برای این ضربالمثل وجود نداره. اگه شما معادلی میدونین، لطفاً به ما هم بگین.
اما این صحنه من رو ناخودآگاه یادِ paradox هم انداخت. توی فارسی بهش میگیم همون «پارادوکس» یا «متناقضنما». همون جوری که از ترجمۀ فارسیش هم معلومه، پارادوکس یعنی وجود دو تا مفهوم ضد و نقیض توی یه موضوع که باعث عجیب و غریب شدن اون میشه. پارادوکس هم یه جور بازی با زبانه و هم بازی با مغز! شاید یکی از معروفترین مثالای پارادوکس زبانی تو فارسی «یه لیوانِ پر از خالی» باشه.
حالا به این مثالِ خوبِ پارادوکس هم دقت کنین؛ جالبه: «من همیشه دروغ میگم.» میتونین پارادوکسش رو متوجه شین؟